با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش… یک گناهکار ِ حرفه ای بود..یه ادم از جنس تاریکی ولی با ظاهری شیشه ای ، شکست..بالاخره تونست ظاهر شیشه ای وشکننده ش رو هزار تیکه کنه. و اونوقت بود که ظاهر زشت و پلید گناهانش نمایان شد. و من دیدم ، به چشم دیدم. بزرگترین گناهان اون افراد گناهکار رو دیدم و نفرت رو تو وجودم پرورش دادم. نفرت همون چیزی که بر قلب سنگی من حکومت می کرد.. من…
آرشام… اسمم گناهکار ، رسمم تباهکار…
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
بر بستره ی غلیظ گناهان خود دست می کشم و با انگشت بر روی آن چنین می نویسم:
گناهکار، گناهکار، گناهکارم من!
خدایا گناهکارم؟! جز این واژه ای بر خود و اعمالم نتوانم گذارم.
چه کردم؟! در این دنیای بزرگ بین آدم هایی که کم و بیش خود به آغوش گناهان من روی آوردند.
من کیستم؟! آیا تنها یک گناهکار؟!
کسی که با ریا خوی گرفته بود، با دروغ برادری می کرد، با نیرنگ های فراوان این و آن را فریب می داد.
من آرشام، کسی هستم که لقب گناهکار را روی خود گذاشتم؛ آری تنها خود می دانم و خدایم!
من چه هستم؟! به راستی من کیستم خدایا؟! بنده ی خاطیِ تو؟!
من آرشام، کسی که معنای اسمش به قدرت وجودش بهایی پرداخته. من گناهکارم، از خلاف و گناه ابایی ندارم چون این راه را خود انتخاب کردم.
چه کسی می تواند به من کمک کند؟! خودم؟! خدا؟! بنده اش؟!
اما من نیز تهی خواهم ماند از همه چیز و هیچ چیز … می خواهم؟! آیا می خواهم پاک شوم؟! نباشم مملو از گناه؟! خالی شوم؟!
نمی دانم سرگردانم، خود نمی دانم چه می خواهم و نمی دانم سرانجامم چه می شود!